آشنایی با تحلیل بنیادی

تحلیل بنیادی در فازکس

تحليل بنيادي 

تحليل بنيادي آزموني براي نيروهاي اساسي است که بر بهزيستي، اقتصاد، گروه هاي صنعتي و شرکتها تاثير مي گذارد. همانند بسياري از تحليل ها هدف، پيش بيني و سود بردن از حرکات قيمت در آينده است. در سطح شرکت، تحليل بنيادي آزمون داده هاي مالي ، مديريت، مفهوم تجارت و رقابت را شامل مي شود. در سطح صنعتي، آزموني از نيروهاي عرضه و تقاضا به نفع فرآورده ها پیشنهاد مي گردد. دراقتصاد ملي ، تحليل بنيادي بر روي داده اقتصادي تمرکز مي کند تا رشد اقتصاد را درحال و آينده تعيين کند . براي پيش بيني قيمت هاي بازار سهام در آينده ، تحليل بنيادي ،تحليل هاي شرکتي و صنعتي واقتصادي را ترکيب مي کند تا ارزش عادلانه جريان بازار سهام را بدست آورد و ارزش هاي آينده را پيش بيني کند. اگرارزش عادلانه با قيمت جاري بازار سهام برابر نباشد ، تحليل گران بنيادي اعتقاد مي يابند که بازار سهام کمتر يا بيشتر از حد معمول ارزش گذاري شده و قيمت بازار نهايتاً  به سمت ارزش عادلانه جذب مي گردد. آنها به توصيه شرکت کنندگان تصادفي اعتنائي نمي کنند و معتقدند که آن بازارها کارآمد نيستند. به واسطه اعتقاد به اينكه  قيمت ها دقيقاً همه اطلاعات موجود را بيان نمي کنند ، تحليل گران بنيادي به سرمايه گذاري بر روي تفاوت هاي مشخص قيمت نگاه مي کنند. 

قدم هاي عمومي براي رشد بنيادي  

گرچه يک روش کاملاً صحيح وجود ندارد، اما تحليل آماري (breakdown) در زير به نمايش درآمده که احتمالا  سرمايه گذار اين گونه عمل مي کند. اين شيوه يک رويكرد بالا به پايين را به کار مي برد که با اقتصاد کل آغاز مي کند سپس به گروه هاي صنعتي مي پردازد و از آنجا به شرکت هاي خاص مي رسد. به عنوان بخشي از جريان تحليل ، مهم است به خاطر داشته باشيد که همه اطلاعات نسبي هستند. گروه هاي صنعتي با ساير گروه هاي صنعتي و شرکت ها مقايسه مي شوند. معمولاً، شرکت ها با ساير شرکت ها در گروه مشابه مقايسه مي شوند. به عنوان مثال ، يك اپراتور تله کام مثل (verizon) با يك اپراتور تله کام ديگر مثل( گروه SBC) مقايسه مي شود نه با يک شرکت نفتي مثل (chevron Texaco) . 

پيش بيني اقتصادي  

اولين و مهمترين امر در يک رويكرد بالا به پايين، رشد کامل اقتصاد عمومي است. اقتصاد همچون موج است و گروه هاي صنعتي مختلف و شرکت هاي فردي همانند قايق. زماني که اقتصاد گسترش مي يابد ، گروه هاي صنعتي و شرکت ها سود مي دهند و رشد مي کنند. زماني که اقتصاد سقوط کند، بيشتر بخش ها و شرکت ها معمولاً  متضرر مي شوند. بسياري از اقتصاد دانان ، رشد و رکود اقتصادي را به سطح نرخ بهره متصل مي کنند. نرخ هاي بهره به عنوان انديكاتور راهبر به خوبي در بازار سهام نيز به کار مي روند. در پايين، نموداري از  S&P500 و عايدي ١٠ سال از ٣٠ سال فعاليت اخير قرار دارد. گرچه نه دقيق اما ارتباطي ميان قيمت هاي بازار سهام و نرخ هاي بهره مي تواند ديده شود. هنگامي که سناريويي براي اقتصاد کل رشد يابد، سرمايه گذار مي تواند اقتصاد را به گروه هاي صنعتي مختلف آن بشكند. 

انتخاب گروه   

اگر پيش بيني هايي که به نفع اقتصاد هستند در حال رشد باشد، پس احتمالاً گروه هاي مشخصي بيش از ديگران سود مي برند. سرمايه گذار مي تواند زمينه کارش را به آن گروههايي محدود سازد که براي سود دهي از محيط اقتصادي فعلي يا آينده، بهترين شرايط را دارند. اگر انتظارمي رود که اکثر شرکت ها از اين رشد اقتصادي سود ببرند، پس ريسک در سهام هاي فاقد سود معين (equities) نسبتاً پايين است و يک استراتژي رشد-محور شديد توصيه مي شود.

استراتژي رشد شامل خريد سهام هاي تكنولوژي، بيو تكنولوژي، نيمه هادي و سيكل ها ميشود. اگر پيش بيني شود که اقتصاد رکود دارد، سرمايه گذار احتمالاً يک استراتژي محافظه کارانه تري را بر مي گزيند و شرکت هاي درآمد-محور پايدارتري را پيدا مي کند. استراتژي دفاعي شامل خريد سهام هاي مواد خام مصرفي، ابزارآلات و سهام هاي مربوط به انرژي است. براي تعيين پتانسيل يک گروه صنعتي سرمايه گذار، نرخ رشد آلي ، اندازه بازار و اهميت آن در اقتصاد را مد نظر مي گيرد. در حاليكه شرکت هاي شخصي هم مهم هستند ، اما گروه صنعتي  ممكن است تاثير بيشتر يا کمتري بر قيمت بازار سهام بگذارد. هنگامي كه بازار سهام شروع به حرکت مي کند، معمولاً اين حرکت به صورت گروهي است و افراد به صورت تنها در آن بسيار کم هستند. اکثر اوقات قرار گرفتن در صنعت مناسب بهتر و مهمتر از قرار گرفتن در بازار سهام مناسب است.

چارت زير نمايش نسبي پنج بخش در يک فريم زماني هفت ماهه را نشان مي دهد. همانگونه که چارت تشريح مي کند، در بخش مناسب قرار گرفتن مي تواند اين همه تفاوت ايجاد کند. 

محدود کردن درون يک گروه 

وقتي گروهي انتخاب مي شود، سرمايه گذار نياز دارد که پيش از انجام تحليل هاي جزئي تر، ليست شرکت ها را محدود کند. سرمايه گذاران معمولاً مشتاق اند تا رهبران و مبتكران درون گروه را پيدا کنند. اول وظيفه آن است که تجارت جاري و محيط رقابتي را درون يك گروه به خوبي شناسايي کنيم .اينكه چگونه شرکت ها بر حسب سهم بازار، موقعيت توليد و مزاياي رقابتي رده بندي مي شوند؟ رهبر فعلي کيست و چگونه درون بخشي که بر موازنه جاري قدرت اثر مي گذارد تغيير مي کند؟ محدوديت هاي ورود چيست؟ به موفق شدن در بازار يابي،  تكنولوژي، شراکت بازار يا… بستگي دارد. تحليل تطبيقي از رقابت درون يک بخش به تشخيص دادن شرکت هايي که سود آور بوده و به حفظ سود کمک مي کنند. 

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید